باران
تو بارانی.تو حسرت پرواز گل های بنفشه ای.
تو می باری.قطره قطره ات را روی دستانم حس میکنم.و بوی خاک که هزاران عاقل را عاشق کرده.تو می بینی دست هایی را که شبانگاه از فرط بی خوابی همدیگر را در آغوش می گیرند.تو می بینی چشم هایی را که تهی از دقدقه های زندگانیست.تو می بینی نفس هایی را که صحر با یک گره می خورند.تو بارانی.تو عقده ی سبز شدن آسمانی.آه چرا غمگینی؟آری می بینم چشم هایی را که تو را نمی بینند.و می شنوم صداهایی را که از تو نمی گویند.و تو می باری.قطره قطره ات طنین انداز سرو هاست.لحظه لحظه ات رحمت است.هراسان مباش که من تو را می بینم.صدایت را می شنوم.وتو را تا عمق تهی شدن احساس می کنم.پس ببار باران زندگی.
ببار بروی جوش نوجوانی ام.ببار بروی قلب زخم خورده ام.ببار بروی دستهای پینه بسته ام.ببار بروی چشم های منتظرم.ببار بروی چین های صورتم.
تو بارانی.می شنوم صدای فرود آمدنت را بروی سنگ ها.و می بینم شکستنت را .و تو می باری.قطره قطره ات را گل ها تنفس می کنند.آه.چه عطری داری؟
تو یادم می آوری عاشقانه هایم را.و تیر و کمانی که قلبی را در چنگال خود خفت کرده به سوی قلبم می آید.و هزاران قلب که جای تیر و کمان ها درونشان خالیست.و مداد رنگی هایی که فقط خانه های بی مادر را می کشند و گنجشک هایی که فقط برای آسمان پاک شعر می گویند.و دستانی که خسته اند.دستانی که به اجبار یکدیگر را در زیر سقف بدبختی هایشان در آغوش می فشارند.چشمانی که تا دره ی نفرت عمیق و تهی از دلخوشی هاست.
تو بارانی.می باری.زندگی می بخشی.باران مادرم می شوی؟دستهایم را تا سقف آسمان می کشی؟دهانم را پر از ترنمت می کنی؟آوازت را در گوشم داد می زنی؟در رگ هایم خون گرم می ریزی؟روی قلبم عشق می پاشی؟تو بارانی.می باری.حس می کنی غم پرنده ای را که پر هایش را چیده اند.تو حس می کنی ناراحتی دلقک ها را.و می بینی زجه ی ماهی برای دردل را.چقدر ساده.تو فقط بارانی.می شویی دل های سنگین از کینه ها را.می شویی چشم های آلوده به اشتباه را و می بری دل ها را تا عرش مستی ها.و تو بارانی.می باری. می باری.پایان (رها)
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
کدام شعر زیبا تر است؟
کدام شعر تاثیر گذار تر است؟
پیوندهای روزانه
صفحات جداگانه
آمار سایت