********آن مرد یک چتر داشت********
این شعرو با الهام از یه عکس نوشتم.امیدوارم بپسندید.
با نظراتتون کمک کنید بهم.
آن مرد یک چتر داشت
آسمان غمگین بود.غمگین و تنها
همچون مردی که. داشت چتری زیبا
چترش آبی بود. همرنگ دریا
همچون دریایی.که می شست دل ها را
قلبش قرمز بود.قرمز و خونین رنگ
غمگین بود زیرا. زده اند بر او ننگ
یکه و تنها بود.عاشق وشیدا بود
عاشق باران بود.مبهم و مهسان بود
آسمان غمگین بود.باران می بارید
ابر با دل و جان. رو چتر می گریید
سایه ای مبهم بود.در کنار آن مرد
شاید من بودم.زیر باران سرد
مرد دلش خالی بود.از کینه اندوزی ها
من دلم شاکی بود .از دل قاضی ها
مرد دلش آرام بود.بر دلش دست کشاند
قلبش خاکی بود.خاک هایش را تکاند
قلبش زیبا شد .سبز رویید در آن
پرگشت از شادی.از شادی بی پایان
آن مرد یک چتر داشت.چترش تنها بود
مرد دلش خالی بود.چتر دلش غوغا بود
رها(م.ج)