بخز به روی دفترم ،ای همدم شب های من
شعری نویس،نقشی بزن ،بر این دل تنهای من
من در شتاب لحظه ها ،بی وقفه خواب میرم
در عالم کابوس ها ،تا شهر قاب میرم
شهری ک غرق گشته در،طوفان سخت قاب ها
و مردمی رو به زوال،پنهان در نقاب ها
در کوچه های پیر شهر،شوق صدا خوابیده است
پرنده در لانه ی خود،ناقوس مرگ شنیده است
شاید از این کوچه ی پیر،رهگذران گذر کنند
یا ک از این شهر خموش،پرندگان سفر کنند
روم ز این شهر سیاه،شهر سکون قاب ها
شهر تلنگر های مرگ،شهر پر از سراب ها