روزگار گردانده همچو پرگار و که باشد سرنوشت خویش مختار؟
بَدان که بوده و هستند بد ذات و کدام نیکو خصال نبوده اجبار؟
گر خداوند نبودش عالم غیب همچنان از آدمی بودش انکار
نعمتش هر روز بسیار دیدیم ولی کی شکر بنده گشته بسیار؟
خودش گر بد ببیند بخششش هیچ ولی از دیگران بخشش طلبکار
سالم هیچ شکر سلامت را نکرده شکر کند معیوب که بیش نیست بیمار
آن که در شرح چشمان خوبی نموده در پس آنان بُوَد بدکارِ بدکار
جانا در رحمتت به سویم بگشا و ز این غفلت و خواب کن بیدار
رها (م.ج)