**********شعر آسمان***********
این شعر از اولین شعرایی که گفتم(نظر نشه فراموش)
در دل سیاهی های دنیا، آسمان دیگر آبی نیست. دربین غم پروانه ها،دیگر جایی برای شادی نیست.وحتی دل آسمان هم گرفته و آسمان دیگر آبی نیست.در بین خشم موج ها دیگر جایی برای مهربانی نیست وحتی دریا هم دیگر آبی نیست. جیغ زدن های جیرجیرک،گریه های ابر،آه های باد،چون:آسمان دیگر آبی نیست.وباد زوزه کشان و خاک باسکوت گل با غم می گویند:چه حیف که آسمان دیگر آبی نیست.در بین سیاهی های دنیا،مگر آسمان آبی خواهد ماند؟ واین آسمان است که دیگر آبی نیست.پایان(رها)